نتایج جستجو برای عبارت :

کمرم داره پاره میشه :|

 صرف فعل گیلکی وؤسۊسن/ فارسی پاره شدن
 
¤ ماضی ساده (پاره شد) » وؤسۊس /vosus/
 ---------------------------------
 ¤ ماضی نقلی (پاره شده) » وؤسۊسه
 ---------------------------------
 ¤ ماضی بعید (پاره شده بۊد) » وؤسۊسه بؤ
 ---------------------------------
¤ ماضی ملموس (داشت پاره می‌شد) » وؤسۊسه دؤبؤ
 ---------------------------------
¤ مضارع ملموس (داره پاره می‌شه) » وؤسۊسه دره
  ---------------------------------
¤ مضارع اخباری (پاره می‌شه) » وؤسنه /vosənə/
 ---------------------------------
¤ مضارع التزامی (پاره بشه) » وؤسه
اریب روی تختم توی اتاق تاریک دراز کشیدم، زینب خوابه، کمرم درد میکنه، جهتبخش همین العان باز اصلاحیه فرستاد، نمره ریه ام خوب نشد و گویا دونه دونه امتحانامو تا الان ریدم،علی رغم این که خیلی تلاش کردم. کمرم درد میکنه و ننیدونم چجوری قراره تا آخر امتحانا سر کنم.
نمیدونم چه مرگمه
افسار پاره کردم
چرت و جمله ی قصار نمیگمآ
به معنی واقعی کلمه افسار پاره کردم
خشم و عصبانیت داره توم غوغا میکنه
کلا رد دادم
کاش حساب و کتابی نباشه و با مرگ همه چی تموم شه 
یه هیچ مطلق
در اون صورت کاش بمیرم
دلم عدم ه کان لم یکن میخواد
‌برم یه جایی که خودم باهام نباشه
از این خوده لعنتی بیشتر از همه چی رنجورم
دیروز با یه پروکسی که به دستم رسیده بود در حد چند دقیقه ای تونستم تلگرام کانکت شم، بعدش قطع شد و دیگه هم وصل نشد، مثل کسایی که تازه به وضعیت عادت کردن ولی یهو مواد بهشون میرسه ولی نه اندازه کافی دوباره اعصابم‌ از این وضعیت کوفتی به هم ریخته:)))) هی بال بال میزنم و مرتب چک میکنم ببینم وصل شد آخر یا نه.
 مخصوصا امروز که خبر وصل شدنش تو یه سری جاها رسیده و انگار داره اوکی میشه هرچند من هنوزم خیلی امید ندارم راستش:)) حس میکنم هیچوقت مثل اولش نشه وضع ای
1. نمیدونم شنبه های من به اندازه شنبه های شما شنبه هست یا نه، ولی میدونم که امروز خیلی شنبه بود :( دندونمم درد میکنه، دردش زده به گوشم، و درد گوشم زده به درد سرم، و درد سرم زده به گردنم، و درد گردنم زده به کمرم، و درد کمرم زده به پام :|
بالای طاقچه مانند پنجره وایسادم عربدهههه کشیدممم خدااااایاااا من دارم میممیییرممم :| یه آقاهه هم به نشونه هم دردی برام دست تکون داد. بهش گفتم میشه بیای منو ببری از اینجا؟ نشنید :( رفت :(
2. اقاااا امروز داشتم ناهار میخ
برف و باران بزند فرق سرمآه ای فرق سرم!برق با داد زند از کمرمآه ای داد کمرم!از جفای تو بشکست خنصرمآه اشاره خنصرم!بی تو من پرنده شانه سرمجانا شانه سرم!با تو من یک تبری گاو سرم آه از جنگ،سرم!ز همه لطفت ریخت موی سرممن جوانی لغسرم!رفتی از دل و درآمد پدرمآه حرف پدرم!
سلام
خدایا شکر
خدایا شد هزار مرتبه شکر...
خدایا تمام تلاشمو انجام میدم،عین حرفم عمل کنم.
وصبوری...
درسته تجربه سختی بود،این که می گفتند کمرم شکست ،واقعا فهمیدم که یعنی چی کمرم شکست..
خانم زینب ع فدای دل شما ..ما که کسی و یا چیزی نیستیم...
تمام تلاشمون میکنیم ،مراسم برادرم قرآن ختم بشه،آخه خودش هم وصیت کرده...
خدایا از تقصیرات همه بگذر...
الهی و ربی من لی غیرک
سلام
خدایا شکر
خدایا صد هزار مرتبه شکر...
خدایا تمام تلاشمو انجام میدم،عین حرفم عمل کنم.
وصبوری...
درسته تجربه سختی بود،این که می گفتند کمرم شکست ،واقعا فهمیدم که یعنی چی کمرم شکست..
خانم زینب ع فدای دل شما ..ما که کسی و یا چیزی نیستیم...
تمام تلاشمون میکنیم ،مراسم برادرم قرآن ختم بشه،آخه خودش هم وصیت کرده...
خدایا از تقصیرات همه بگذر...
الهی و ربی من لی غیرک
بعد از مدت ها رفتم باغ فاتح و زیر بارون قدم زدم.
یه پیاده روی تند.
بدجوری سمت چپ کمرم درد گرفته :/ خیلی وقت بود اینجوری پیاده روی نکرده بودم پیر شدم راستی راستی، من یه روزی خدای تند راه رفتن بودم :( 
بارون شدید شد و رعد و برق میزنه پارسال کرج انقدر نمیبارید امسال یه بند داره میباره از آخرای مهر و استراحتم نمیکنه!
 وبه اتاق بایگانی برگشتم، این بهم ریختگی کلافه‌ام میکرد، از کوله پشتیم جانمازم رو بیرون کشیدم و به گوشه‌ی اتاق رفتم وچندتا زومکن‌ و کاغذ رو جابجا کردم تاجایی رو باز کنم برای پهن کردن جانمازم، به نماز ایستادم، همه‌ی خستگیم با نماز و عبادت پریده بود.
 
میخواستم هرچی زودتر به این اوضاع قارشمیش سروسامانی بدم.
هر چی جلوتر میرفتم، میدیدم که به اسکن نیازدارم بلند شدم، کمرم خشک شده بود، دستم رو پشت کمرم گذاشتم.
#کپی‌ممنوع⛔
مشاهده مطلب در کانال
تصور کنید رفتید تو بانک هنگام نشستن شلوارتون پاره بشه :دی
تو دانشگاه باشی یه قدم بلند برداری شلوارت پاره بشه :دی
تصور کن تو دانشگاه رفتی پشت تابلو یهو ماژیک یا خودکارت بیفته خم بشی برداری شلورات پاره بشه :دی
تصور کن وسط خیابون خم بشی چیزی برداری شلوارت پاره بشه :دی
نخند فاجعست خو پای آبرو وحیثت وسطه .
راستی توی اینجور موقعیتا چیکار میشه کرد؟ چطور باس جمع و جورش کرد؟ اصلا میشه ؟ چطور باس راه بریم :دی
خخخخ نظرتونو بگید :دی
هر آدمی یه موقع وا میده... نه اینکه همه اش محیط هولش میده. خودش دیگه نمیتونه متفاوت بودن تحمل کنه. ایا گناه آخرین سربازی با وجود دیدن فداکاری تمام دوستانش باز شمشیرش رو بنداز پایین قابل بخششه؟
دارم وا میرم ... چیزی که در پس سالها من رو من کرد داره آب میشه. دردی تا مغز استخوان روحم را پاره پاره میکنه.
کاش یکی که قبولش داشتم بهم میگفتم که چشمه؟
درد نابودیه؟ یا درد یک تولد؟
نمیدانم چرا همیشه با خودم در جنگم. جنگی میان خون و آتش. مگر جنگ بی قربانی میشه
پست فطرت هایی هستن که میلیارد میلیارد اختلاس میکنن اونوقت باید تو این ساعت شب صدای دعوای راننده ماشین شهرداری با مرد موتورسواری رو بشنویم که تو این سرما اومده کیسه زباله ها رو پاره میکنه تا لاش چیزی پیدا کنه.باهم درگیر میشن که پاره نکن کیسه ها رو،که حق داره، قبول نمیکنه چون نداره سیر کنه شکم خانواده رو که اینم از رو بدبختی ِ نه بدذاتی‌.خدایا...‌نمیشه تو دنیا خوشحال بود وقتی هنوز حال همه مردم خوب نیست
 
 
داره میرقصه و قر میدهچشاش دل ما رو دریدهچیه اسمت ور پریدهبه تو چه دختر ندیده
شما چقدر دلبریبگو هات داره خاله بندریبذار فدار بشم اگه زن ذلیلیبده دستتو نکن تنبلی
لاله همه دارن میگن بابایه شما پولدارهیه دوماد خوشگل و خوش جیب مثل من دوست دارهلاله مال منی تو بیا
هوادار داری تو زیادهمشون خوب میدونن مال منی پس جایی نریا
میدونی دل بیقراره لاله لاله لاله لاله زندگیم با تو بهارهلاله لاله لاله لاله
همیشه در حال فرارهدل و کرده پاره پارهزندگیم بی
خب اون مقاله هم تموم شذ. عصری برای بابا کیک خریده بودیم روزشو بهش تبریک گفتیم غافلگیرش کردیم. بعدش سبزی پلو خریده بود برای شب عید خونه بابا بزرگم که سبزی خودمون رو پاک کنیم و بدیم آشپزا درست کنن تازه برای خودمونم خریده بود ده کیلو سبزی:/ نشستیم به پاک کردن حالا هی پاک کن پاک کن مگه تموم میشد؟ سبزی خوردنم گرفته بود:/ خوبه چهار تایی نشستیم پاش وگرنه تا صبح طول میکشید.  بعدشم منو مها نشستیم سفره خفت سین درست کردن الان منتظریم تخم مرغا خشک شن دوبار
کلاً این روزا دارن الکی می گذرن.ینی کار مفیدی انجام نمی دم
چند روز پیش یه سریال ترکی برای اولین بار شروع کردم،من به خاطر بی محتوا بودن سریالای ترکی سمتشون نمی رفتم اما وقتی تو یه کانال دیدم هوس کردم دان کنم،از پوستر سریال خوشم اومد و اینکه موضوعش درباره یه دختر بود که آشپز بود و ... و در نهایت دیدم قسمت اولشو به نظرم جذاب بود،خصوصا اون آقایی که می شه گفت موضوع سریال حول محور اوشون و دختره می گذره...هیچچی شد nاُمین کراش بنده :))))
منم رگباری قسمتاشو
در سراسر جهان، کاندوم‌های مردانه یکی از بهترین و البته ارزان قیمت‌ترین روش‌های پیشگیری از بارداری محسوب می‌شوند. شما می‌توانید از هر داروخانه محلی یا آنلاینی کاندوم سفارش بدهید و از بارداری و بیماری‌ها و عفونت‌های قابل انتقال از طریق روابط جنسی، پیشگیری کنید. اما کاندوم‌ها تنها تا زمانی سودمند و کاربردی هستند که پاره نشوند! در این مقاله قصد داریم چند دلیل پاره شدن کاندوم مردانه و نشانه‌های پاره شدن کاندوم را به شما معرفی کنیم.
متاسف
اصلا یه وضعیه اون موی بلندت♪ ♥‿♥ ♪در واقع میشه حتی جنگ شه سرش♪ ♥‿♥ ♪حاضرم دنیامو بدم چشاتو به من بدنش♪ ♥‿♥ ♪در واقع شدی تو واسم یه تنش♪ ♥‿♥ ♪اصلا یه حالتی داره تو نگاهت به من تیکه پاره♪ ♥‿♥ ♪در واقع هرچی حس شیکه داره♪ ♥‿♥ ♪در واقع انقدر خوبی طبیعت باید رو تو تیک بذاره
منبع: گیتار موزیک
دیشبم نزدیکای سه خوابیدم
صبح هفت و نیم پاشدم
بعد از صرف صبونه حاضر شدم رفتیم بیمارستان واسه کارگاه
بعد از اونجا حدود یازده رفتم پیش مامان
یه کمی خرید پرید کردم
موز و هویج و فلفل دلمه و سس و ماکارونی و شیر خریدم
کلا کدبانوگریم زده بود بالا یهویی
نفری یه موز با مامان خوردیم و اومدم خونه
سریع پان درست کردم
لابلاش گردو و شکلات و موز پاچیدم
اما تهش که انگشتامو لیسیدم دیدم شکرش کمه :|
امیدوارم با سس شکلات برادر اینا درست بشه شیرینیش
بعد از اون کم ک
1. از ساعت 12:30 تا حالا که 15:30 نشده حتی، چهارتا ساندویچ نیم متری خوردم، سر جمع میشه دو متر. اگه اینا نشونه حاملگی نیست پس چیه؟
مُشتبایِ مامان داره میاد دیگه :)
تازه وقتی رسیدم خونه مامانم گفت ما بخاطر تو ناهار نخوردیم و دیگه اصراااااار و اینا باهاشون ناهار هم خوردم :))) 
2. به خانومه میگم ببخشید که اون روز باهاتون بد حرف زدم. فشار زندگی رومه، به هرکی هرچی به ذهنم میرسه میگم. 
خیلی خوفناک بهم نزدیک شد و گفت I forgive but not forget 
بعد از اینکه قفل کمرم وا شد گف
به ددلاین تحویل کارهای پژوهشیم نزدیک میشم و خیلی از کارها مونده. امروز برای یکی از کارها با شین صحبت می‌کردم. پذیرشش را برای دکترا گرفته و چند ماه دیگر می‌رود نیوزلند. چند روز پیش که با سین صحبت می‌کردیم، می‌گفت او هم دیگر دلش نمی‌خواهد برود. از جمع‌گرایی شرقی و ریشه دوانده شدنش در هویت و وجودمان می‌گفت و فردگرایی غربی. از تجربه‌های سخت مهاجرت و رفتن دوستانم می‌گفتم و او از پاره پاره شدن‌ها بعد از رفتن. امروز که صحبتم با شین تمام شد، ف
روزی که وطن جسم می شود....
روزی که وطن پاره پاره تن می شود.....
روزی که وطن پاره ی جگر می شود....
آن روز پاسدار شناخته می شود....
آن روز عامه مردم احساس امنیت می کند....
و آن روز بچه های ریز و درشت ، دختر و پسر آرام می خوابند....
و ....
امروز روز تولد اسوه ی همه پاسداران جهان است...
از گاندی تا ماندالا تا ... باکری و همت .... تا شهریاری ... تا قاسم سلیمانی ....
امروز روز حسین ع پسر رسول خدا، پیامبر گرامی اسلام است.
....
به قول قرآن کریم:
الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَج
به ددلاین تحویل کارهای پژوهشیم نزدیک میشم و خیلی از کارها مونده. امروز برای یکی از کارها با شین صحبت می‌کردم. پذیرشش را برای دکترا گرفته و چند ماه دیگر می‌رود نیوزلند. چند روز پیش که با سین صحبت می‌کردیم، می‌گفت او هم دیگر دلش نمی‌خواهد برود. از جمع‌گرایی شرقی و ریشه دوانده شدنش در هویت و وجودمان می‌گفت و فردگرایی غربی. از تجربه‌های سخت مهاجرت و رفتن دوستانم می‌گفتم و او از پاره پاره شدن‌ها بعد از رفتن. امروز که صحبتم با شین تمام شد، ف
برف و باران بزند فرق سرمآه ای فرق سرم!برق با داد زند از کمرمآه ای داد کمرم!از جفای تو بشکست خِنصِرمآه اشاره خِنصِرم!بی تو من پرنده شانه سرمجانا شانه سرم!با تو من یک تبری گاو سرم آه از جنگ،سرم!ز همه لطفت ریخت موی سرممن جوانی لِغسَرم!رفتی از دل و درآمد پدرمآه حرف پدرم!

واژه نامه:
بدلیل سختی واژگان و انتقاد بعضی از دوستان واژه نامه زیر ضروری است.
فرق سر:بالای سرخِنصِر:انگشت،انگشت کوچکلِغسَر:کچل،انسان بی مو،انسان مو ریخته
و من هرگز فکر نمیکردم
از نظر خودم به این زودی صداهای قدیمی رو بشنوم
وضوحش هم خوبِ
داره کشف میشه اون ادم همیشگی، دوباره
 
چه خوب که به انگیزه ها پی میبرم
به جرات میشه گفت
خوبم.عالی
و کم مونده
و تا پایان چالش راهکار برا موضوعی که توی ذهنمِ پیدا میکنم
...
یه همسفر اتفاقی توی قطار یبار بمن گفت: شوهرم همیشه میگه یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت
و من از خودم میپرسم که چرا که نه؟مگه من چیم ازون کمتره؟
 
یادداشت.به سختی خوابم میبره چون کمرم درد میکن
 
 
دانلود اهنگ لاله TMBAX
داره میرقصه و قر میدهچشاش دل ما رو دریدهچیه اسمت ور پریدهبه تو چه دختر ندیده
شما چقدر دلبریبگو هات داره خاله بندریبذار فدار بشم اگه زن ذلیلیبده دستتو نکن تنبلی
لاله همه دارن میگن بابایه شما پولدارهیه دوماد خوشگل و خوش جیب مثل من دوست دارهلاله مال منی تو بیا
هوادار داری تو زیادهمشون خوب میدونن مال منی پس جایی نریا
میدونی دل بیقراره لاله لاله لاله لاله زندگیم با تو بهارهلاله لاله لاله لاله
همیشه در حال فرارهدل و کرد
مرداد ماه امسال داره روزای آخرش میاد و من پذیرفتم....
پذیرش اون چیزایی که برام اتفاق افتاد و تجربه کردم ...
همه ی اون کارایی که تو پست قبل میخواستم و فکر میکردم نمیتونم انجام بدم ،انجام دادم ....
چند تا نقاشی کشیدم هرچند کودکانه چسبوندم به دیوار اتاقم،شلوارمو همون شب تا صبح تموم کردم ،کتابمو تموم کردم و یه کتاب دیگه شروع کردم ،آهنگ های جدید دانلود کردم از گوش دادنشون لذت بردم،سریال هامو دیدم و سریال های جدید دیگه دانلود کردم و دارم نگاه میکنم....
طناب داری که دور گلوم بود و داشت خفم می کرد پاره شد...
بلاخره نفسم بالا اومد...
مامان جون الان بهم گفت:
دخترم وسایلتو جمع کن بابات زنگ زد گفت داره میاد دنبالت عزیز دلم.
چیزی نمونده بود خفه شم.ولی...جونی نمونده برام...خوب نیست حالم.گریه ام بند نمیاد:'( مامان جون میگه دیگه بخند یه هفته گریه کردی چی شد؟ دیدی آخرش اونی شد که بهت گفتم.
ولی نمی دونه چی به سرم اومده :( بابا خودتم نمی دونی چیکار کردی باهام!! 
عالم امروز پر از ماتم و رنج و محن است
گرد غم بر سر هر محفل و هر انجمن است
این چه شور است که بر پا شده در ارض و سماء
این چه سوز است که در سینه هر مرد و زن است
بانگ وفریاد به گوش آید از افلاک مگر
رحلت ختم رسولان و عزای حسن است
 
 
تشنه ی قطره‌ای از کوثر جام حسنیم
                                                    همه محتاج عنایات مدام حسنیم
به خدا شیعه و مأموم حسن بود حسین
                                                    ما غلامی ز غلامان غلام حسنیم
صلح او حافظ فت
 
 
 هر انسانی را قلعه‌ی امنی است... هان! زنهار که از قلعه بیرون نیایی‌که سگی نیمه‌جان هم تواند پاره پاره‌ات کند...
...
امّا چاره‌ای نیست در هر حال این را بگویی که رهزن شیّاد دغلباز نفوذ و فریب داند:‌
اللهم اجعلنی فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید...
آدم ها به چه نقطه ای می‌رسن توی زندگی که میتونن تو فضای مجازی از حالِ بدشون بنویسن؟ چقدر احساس ضعیف بودن و تنها بودن میکنن؟ چقدر روحشون مچاله میشه؟ چقدر تو فضای حقیقی زندگی نمیتونن خودشون رو بروز بدن و به هر دلیلی رعایت میکنن؟ یا گوشی برای شنیدن ندارن...
من همونقدر حالم بده. 
خدایا! خدای من! من احساس میکنم توکل‌م رو گم کردم و زیر بار زندگی داره کمرم خورد میشه. توکلم رو بهم برگردون و قوی ترم کن و گشایش در کارم قرار بده. 
ممنونم. 

پ.ن: برام دعا کن
 
لای منگنه ی اخلاق گیر کردن این شکلیه پس؟
اگر بگم حس بدیه، کافی نیست. بد شامل خیلی چیزها میشه و درجه بندی زیادی داره. پس چی بگم وقتی خودمم نمی دونم چه حسیه!
منگنه ی شیرازه ی یک کتاب را تصور می کنم که روی کمرم پرچ شده و یک طرفش، این ور اخلاقه و طرف دیگرم آن ور اخلاق. 
ولی نمی تونم تصور کنم یک طرف تاریک باشه و طرف دیگر روشنایی و نور. 
نمی تونم تصور کنم باید خودمو از لای منگنه به کدام طرف بکشم!!!
نمی تونم حتی از یکی بپرسم چه بلایی سرم اومده و چرا اصلا
پالاز این‌ها که سن و سالی ازشان گذشته، ثابت کرده‌اند که چیزی  نیستند و به دردی هم نمی‌خورند؛اما بچه‌ها...بچه‌ها برای من خی‌لی اهمیت دارند.من فقط دلم نمی‌خواهد که یک قطره خون از دماغ یک بچه بریزد‌.می‌فهمی؟حالا بگذار بزرگ‌ها هم‌دیگر را پاره پاره کنند.من دیگر اهمیتی نمی‌دهم.
/آتش بدون دود_نادرابراهیمی/
امروز برای بار سوم توی زندگی‌م دل‌م می‌خواست تا روز آخر دنیا توی یه لحظه‌ی خاص بمونم. ولی نیمکتی که روش نشسته‌بودم، پشتی نداشت و کمرم درد گرفت و پشیمون شدم.
با این حال خواستم از این تریبون تا روز آخر دنیا به خاطر امروز ازت ممنون باشم.
 
 ✍سگ من باش و چون سگان بانگ کن! شبلی عارف معروف به مسجدی رفت که دو رکعت نماز بخواند. در آن مسجد کودکان درس می خواندند و وقت نان خوردن کودکان بود. دو کودک نزدیک شبلی نشسته بودند.یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری. در زنبیل پسر ثروتمند پاره ای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشک. پسر فقیر از او حلوا میخواست.آن کودک می گفت: اگر خواهی که پاره ای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ کن.آن بیچاره بانگ سگ کرد و پسر ثروتمند پاره ای حلوا بدو می داد
در واقع من یه خل زنجیری ام که
♪ ♥‿♥ ♪
همه جا استرس اینو دارم تو کجایی در چه حالی به خدا بد فیریکم هه
♪ ♥‿♥ ♪
در واقع تو دائما در میری از عشق
♪ ♥‿♥ ♪
همه جا راحتی اما تو خطر آخه نمیدونی چشمات اصلا یه وضعیه برقش
♪ ♥‿♥ ♪
اصلا یه وضعیه اون موی بلندت♪ ♥‿♥ ♪در واقع میشه حتی جنگ شه سرش♪ ♥‿♥ ♪حاضرم دنیامو بدم چشاتو به من بدنش♪ ♥‿♥ ♪در واقع شدی تو واسم یه تنش♪ ♥‿♥ ♪اصلا یه حالتی داره تو نگاهت به من تیکه پاره♪ ♥‿♥ ♪در واقع هرچی حس شیک
ما را رها کنید در این رنج بی‌حساب
با قلب پاره پاره و، با سینه‌ای‌ کباب
عمری‌ گذشت در غم هجران روی‌ دوست
مرغم درون آتش و، ماهی‌ بُرونِ آب

حالی‌ نشد نصیبم از این رنج و زندگی‌
پیری‌ رسید غرق بطالت، پس از شباب

از درس و بحث مدرسه‌ام حاصلی‌ نشد
کی‌ می‌توان رشید به دریا ازین سراب؟

هرچه فرا گرفتم و، هرچه ورق زدم
چیزی‌ نبود غیر حجابی‌ پس از حجاب

هان ای‌ عزیز! فصل جوانی‌ بهوش باش!
در پیری‌ از تو، هیچ نیاید بغیر خواب

این جاهِلان که دعوی‌ ارشا
علائم پاره شدن پرده بکارت چیست؟
از علائم پاره شدن پرده بکارت می‌توان به درد و خونریزی و احساس درد و سوزش اشاره کرد. در صورتی که پرده بکارت پاره شده باشد، امکان ترمیم آن با روش‌های مختلف وجود دارد.

ستاره | سرویس سلامت - بررسی نشانه‌ها و علائم پاره شدن پرده بکارت برای افرادی که به تازگی ازدواج کرده یا اولین رابطه جنسی را تجربه کرده اند یک دغدغه است. البته عوامل دیگری مانند تصادف‌ها، عمل‌های سنگین و ... نیز وجود دارد که می‌تواند به پرده بکارت
مدتی است که شغل جدیدی برای بسیاری از هموطنان ایجاد شده. قبل ها از ترس
گربه نمیشد آشغال گذاشت بیرون و آمدند برای اینکه گربه ها آشغالها را پاره
نکنند محفظه های سیمی درست کردند. الان از دست جستجوگران گنج داخل آشغالها
نمیشه آشغال گذاشت. تعدادشان هم آنقدر زیاد است که برای هر کوچه چند نفر
همیشه در حال کمین هستند. وقتی آشغال را می بریم که بذاریم، حتی اجازه نمی
دهند آشغال به سطل برسد و از دست آدم گرفته و پاره پاره اش میکنند.
بهرحال این هم از سهم آنه
تصمیم گرفتم از این به بعد کارای متفرقه انجام ندم در عوض تمرکزم رو بزارم روی کارهایی که واقعا دلم میخواد انجام بدم پس خداحافظ روبان دوزی، خیاطی، رقص، چت و از این مزخرفات که واقعا برام دغدغه شده و به شدت افسرده ام میکنه .
عوضش میخوام چند تا کار رو حتما انجام بدم ...
کتاب بخونم حداقل روزی نیم ساعت .
بنویسم حداقل روزی یک متن.
آشپزی کنم حداقل سه بار در هفته.
کلاس شنا برم!(تا حالا نرفتم ،فقط به خاطر کمرم میخوام برم) حداقل یک بار در هفته .
دندون پزشکی برم.
نوشته شده 21 دیشب:
به طور بدی کمرم درد میکنه. یجوری انگار از تو درد میکنه
مثل ی زن بارداری ک کار انجام داده باشه
دخترک مریض شد
چرا داره تند تند مریض میشه. اوردمش دکتر. گفت سرم بدم بزنه که شب خیالت راحت باشه تب نکنه
اومدیم و حرف زدم با دخترک و با کلی گریه های مظلومانه رفتیم یه کلینیک و سرم زد
فقط نگرانه
همش میپرسه دستم خوب میشه؟ میتونم باهاش کار کنم؟ میتونم لیوان آب بلند کنم؟
میترسه دستش دیگع کار نکنه
امشبم مثل دیشب افطار کردنمون موکول میشه ب یک س
به حضرت رقیه، ناله هیچ طفلی در نیاد... ▪️به حنجر تیر خورده علی اصغر، همه دردها درمان‌ شه...▪️به بدن پاره‌ پاره علی اکبر، هیچ پدر و مادری داغ فرزند نبینه...▪️به ناامیدی ابوالفضل، هیچ امیدی در این روزها ناامید نشه... ▪️به غنچه زیبا قاسم، هیچ جوانی ناکام نشه...▪️به لب عطشان حسین، همه حاجت به خیر روا بشن....▪️به اسیری اهل بیت حسین، هیچکی سر دو راهی نمونن جز بین الحرمین..آمین یارب العالمین...
روی پیانو می‌نواخت. صبور و جدی بود، مثل همیشه. بالا تا پایینش را برانداز کردم. کمی روی صندلی سر خوردم، نفس کشیدم و به کمرم قوس کوچکی دادم. حتی فکر معاشقه با او شیرین و گرم است.
 
 
پ.ن: دومین پست امشب. قبلی؛ آدم‌هایی برای خندیدن
طرف تغییر احوالاتشو برام گفت و منم برای دیگران نشرش میدم
روز 3
 پنجشنبه 8 بهمن 98: سه روزه که خیلی کم حالت تهوع دارم- گلوم خشگه- تک سرفه هم دارم و امروز کمی سردرد دارم-کمرم کمی درد گرفته
روز4
 جمعه: علام 5 شنبه بیشر شده-اشتهام خیلی کم شده
روز5
 شنبه: دیشب به علت سردرد تا صبح خوابم نبرد و بعداز نماز دوتا آدالت کلد خوردم و یه ساعتی خوابم برد. در طول روز سردردم کمی بهبود یافت- تب تا 39 رفته-اشتها خیلی کم- بشدت خسته(انگار دماوندو رفتم)- کمرم درد میکنه- خل
خوابش نمیبرد
نمیدونستم چیکار کنم
گرم بود، خیلی گرم بود
میدونستم نباید نزدیک تر شم
ولی نمیتونستم بیشتر از این این وضعیت رو تحمل کنم
پشتش رو کرده بود بهم
دستمو گذاشتم رو شونش یکم کشیدمش سمت خودم گفتم برمیگردی اینطرف؟
گف نه
گفتم تو رو خدا
نشست لبه تخت سرش رو گرفت تو دستش 
رفتم عقب تر
پاشد رف تو تراس
داشتم از بین پرده و دیوار نگاش میکردم
وایساده بود رو به روی تهران
همینجور که داشتم به این صحنه نگاه میکردم فکر کردم چقد شبیه فیلما..
ولی واقعی بود
ول
صدا ذهنم را خراش می دهد اصلا از صدای ترمز قطار بدم می آید، نه خوشم می آید اصلا هردو چون از یک طرف ذهنم را پاره پاره می کند و از طرف دیگر صدای رسیدن است آهسته آهسته قطار می ایستد از این لحضه که همه بلند می شوند و شلوغی هم بدم می آید انگار با سرنگ استرس را وارد بدن می کنند
ادامه مطلب
قسمت اول را بخوان قسمت 119
نیم ساعتی می گذرد. در اتاق بعد از وارد شدن تقه ای به آن باز می شود و همان خانم ترک زبان وارد می شود.
ـ غصه نخور دختر جون. هر کی بدی کنه جواب کارشو می بینه.
نگاهی به دارویی که در دستش است می اندازم و بعد از گرفتن پاکت سرمی به دستش وصل می کنم.
روی صندلی کنارش می نشینم.
ـ بچه ات چیه؟
ـ پسر.
ـ بزرگ کردن پسر بدون پدر خیلی سخته. ولی همین که بزرگ بشه هیچ وقت نمیزاره یه قطره اشک هم بریزی.
****
اواخر اردیبهشت است و رعد و برق بدون هیچ ترید
تولد ماه مانمون خوب بود !دایره بود مهمون همیشگـی خونه ما ! من فک میکنم کم کم داره میشه پاره ای از تنَ م ! دلم میخواد هر لحظه کنارش باشم و شاهد تمام خنده هاش باشَ م برای همیشه...
چقدر غریبَ م !چقدر شرمندم از خودم ! چقدر شرمنده ماه مانَ م ...
اگر تلاش‌های بدن برای جنگیدن با فشار روانی بی نتیجه بماند و فشار روانی ادامه یابد، فرد وارد مرحله فرسودگی می‌شود.بدن در این مرحله پاره‌پاره می‌شود؛یعنی شخص در حالت فرسودگی فرو می‌رود و در برابر امراض و بیماری‌ها آسیب‌پذیر می‌شود. در مرحله‌ی فرسودگی گاهی صدمات جدی و جبران ناپذیری به بدن وارد می‌شود که ممکن است مرگ را به دنبال داشته باشد.
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران‌‌قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان
کم رفت و آمدی می‌گذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت
او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع
پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او
را به سختی تنبیه کند..
 
 
 
 
ادامه مطلب
 
تعداد ۵۰۰۰ کیسه جامبوبگ کف پاره مناسب برای دوخت مجدد با حدود قیمت هر عدد ۸۰۰۰ تومان بفروش میرسد، محل تحویل بندرعباس می باشد.
 
 
کیسه جامبوبگ کف پاره
کیسه جامبوبک کف (ته) پاره عموما در هنگام تخلیه بار پاره یا تیغ خورده‌اند و اینگونه جامبوبگ ها را می شود دوباره دوخت و به عنوان جامبوبگ دست دوم مجدد مورد استفاده قرار داد.
در کیسه جامبوبک کف (ته) پاره یک لایه بیشتر گونی در محل پارگی دوخته می شود، که همین امر سبب می شوند این مدل جامبوبگ نیز به چرخ
چند وقتی هست که نسبت به زلزله فوبیا پیدا کردم. با رفتن توی مکان‌های مختلف، ناخودآگاه راه‌های فرار و زنده موندن در زمان یه زلزله‌ی 9 ریشتری رو بررسی می‌کنم. کمال‌گرایی حتی برای تصور فجایع هم دست از سرم برنمی‌داره. فاصله‌م تا در خروجی چقدره؟ دویدن به سمت در خروج توی یه ساختمون چندطبقه چه فایده‌ای داره؟ مکان‌های امن ممکن کجاست؟ زیر میز کمرم به سمت بالا باشه یا بهتره کف زمین بخوابم و پاهام رو تکیه‌گاه میز کنم‌؟ پناه گرفتن زیر میز باعث نمی
سلام خدمت گل زیبایی ها 
تو شهر ما چند روزه هوا خیلی خوب شده واسه همون گل و گیاهام رو گذاشتم تو بالکن . 
امروز صبح رفتم ببینم دیدم بعله یک موسی کو نقی ( قمری ) (یا کریم ) روی سرخس بیچاره من لونه کرده و شاخه و برگاش رو شکونده.  اومدم لونش رو خراب کردم . بعد یک ساعات دیدم باز داره همونجا لونه می سازه . اومدن دور گلم رو پلاستیک کشیدم . دیدم با نوکش پلاستیک رو پاره کرده دو باره داره لونه می سازه . والا پرنده به این پر رویی ندیدم . فکر کنم اجاره خونه های جدید
باید بنویسم. از این روزها که هم آرامند و هم غمگین. باید بنویسم از تو؛ که هم هستی و هم نیستی. از من که دو پاره شده است. پاره‌ای که دندان صبر بر جگر گرفته و دیگری که شوریده است. باید بنویسم که شاید از بار اندوهی که بر قلبم فشرده می‌شود چیزی در این نوشته‌ها جا بگذارم و بگذرم. باید بنویسم که این زمزمه هراس انگیز «ترسم که بمیرم، ترسم که بمیرم از این اندوه» در سرم کمتر تکرار شود. باید بنویسم و نمی‌دانم از کجای این رنج بگویم؛ که چراها سرگردانم کرده‌ا
فکر میکنم از اون فشار عصبی ای هم که دزد اومد خونمون هم باشه،علاوه بر استرس کنکور :چند روزه جای کمرم به نظرم سیاتیک باشه به قدری درد میگیره که بی طاقتم کرده. نه میتونم پاشم، نه میتونم راه برم نه میتونم از پله ها برم بالا یا بیام پایین هیچ کار نمیتونم بکنم. 
من گناه دارم جِدَّنی! چقدر باید استرس تحمل کنم آخه؟ :(
طرف تغییر احوالاتشو برام گفت و منم برای دیگران نشرش میدم
روز 3
 پنجشنبه 8 اسفند 98: سه روزه که خیلی کم حالت تهوع دارم- گلوم خشگه- تک سرفه هم دارم و امروز کمی سردرد دارم-کمرم کمی درد گرفته
روز4
 جمعه: علام 5 شنبه بیشر شده-اشتهام خیلی کم شده
روز5
 شنبه: دیشب به علت سردرد تا صبح خوابم نبرد و بعداز نماز دوتا آدالت کلد خوردم و یه ساعتی خوابم برد. در طول روز سردردم کمی بهبود یافت- تب تا 39 رفته-اشتها خیلی کم- بشدت خسته(انگار دماوندو رفتم)- کمرم درد میکنه- خ
پاره شدن تسمه تایم بیشتر در حال حرکت مخصوصا در جاده رخ می دهد! پس اگر در حال حرکت ماشین خاموش شد به هیچ عنوان مجددا استارت نزنید! با یه حرکت ساده می تونید بفهمید تسمه پاره شده یا نه و از چند میلیون تومان خسارت به موتور در هنگام استارت زدن جلوگیری کنید! اگر این اتفاق افتاد به هیچ عنوان استارت نزنید! ماشین رو بذارید دنده یک و هُل بدید، اگه ماشین توو دنده بود و حرکت کرد تسمه پاره شده و باید یدک کش خبر کنید و به تعمیرگاه ببرید و اگر ماشین حرکت نکرد ی
هفته پیش یه شماره بهش دادم و تاکید کردم که دوستم خیلی سفارش این یکی رو کرده. حتما زنگ بزن.
گفت که حالا باشه بعدا و دارم الان میرم شهرستان و نمیشه زنگ بزنی، کلی بحث کردم که خب چه ربطی داره یه زنگ بزن بگو ببینم چی میگن اصلا.
اول بهونه میکنه که خب این شماره معلوم نیست مال کیه! میگم خب زنگ میزنی میپرسی میفهمی! چرا سختش میکنی؟!
بعد بهونه میکنه که میخوام برم شهرستان و نمیشه! میگم آخه چه ربطی داره؟!
بعد بهونه میکنه که اگر زنگ زدم و گفت همین فردا قرار بزار
 
جمعه1/6/1398
این روزا دیگه بزرگتر شدی و خودت سرپا میشی،جدیدا هم دست میگیری به دستگیره گاز بلند میشی و زیر شعله های گاز رو خاموش گاهیم زیاد میکنی،وااای من جدا از عصبانیت اولش کلی ذوقت میکنم بعدش دیگه میگم نکنننن،یک هفته ای هم هست که دیگه میرقصیالهی من فدای تو و دستای خوشکلت بشم عروسکم،ایقد قشنگ دستات رو میچرخونی که دلم آب میشه واست،کلی ذوقت کردم و ازت فیلم گرفتم برای بابا،طبق معمول باباتم ذوق میکرد و کلی حال دلش خوب میشد،سه روز میشه که مهمونا
همه‌ی حرف های قشنگی که می‌زنم برای من دو بعد داره‌. یه بُعدِ قشنگ داره. چون اون حس برای من قشنگه. ابرازش هم. یه بُعد زشت هم داره. منو یاد موقعیت خودم و عین می‌ندازه. ولی برعکس. و خیلی زشته اونجا‌. وقتی به این که ممکنه ه در اون رابطه در موقعیت من در اینکه رابطه باشه و همون شکلی نگاه کنه دلم میخواد هیچ حرف قشنگی نزنم. رها کنم برم. خاک کنم. یا اصلا هیچ بشه ناگاه. ولی یه حسی بهم میگه فرق داره.
+ میتونم یه روز یکی دیگه رو واقعا دوست بدارم؟
++ کاش در گذشته
آقا دقت کردین قبلنا آهنگا در همه حال خوش بوده؟ 
مثلا طرف بهش خیانت شده یه جوری میخونه منم عکساشو پاره کردممم نامه هاشو پاره کردممم
آدمای خوشی بودن کلا
 
نمیدونم اولین جلسه بود یا از اولین جلساتی که دهم بودیم معلم زیست اومده بود سر کلاسمون
داشت حرف میزد میگفت:
در بدن من جانوررررر
عزیزم❤ خیلی دوست داشتنیه
 
آقا یه برنامه پیشنهاد کنم؟ nature sounds ای که تو بازار هست انقده خووبه گوش کنید
«سکانس اول»یک روز دو رفیق دانشجو، توی سالن دانشگاه نشسته بودند که دختری از کنارشان گذشت. پسرک اولی رو به رفیقش کرد و گفت مدتی است که دل به آن دخترک چادرپوش بسته است. پسرک دومی سرش را برگرداند و دخترک را سر تا به پا پایید و چیز زیادی نگفت. انگار آدم دیگری شده بود. انگار آفتاب ته دلش خاموش می‌شد و شیطان تنش را پر می‌کرد. دیگر صدای رفیقش را نمی‌شنید. چیزی در تمام ذهنش تکرار می‌شد: « عشق اگر عشق است، چرا برای من نباشد؟». پسرک برخواست و از رفیقش دور
همسر خیلی گرم مزاج ، شوهرم هر شب از من رابطه میخواد ، توان پاسخگویی به نیازهای جنسی شوهرم رو ندارم ، زایمان کردم کمرم هنوز درد میکنه اما شوهرم رابطه میخواد. ... شما بگید من چکار کنم./وبسایت مشاوره۲۴ شما هم مشکل خود را در قالب یک
نه روز روزگارش مثل روزه
نه شبهاش رنگ و بوی ماه داره
حواس روزگارش پرت انگار
همیشه توی سینه اش آه داره
 
به روی دلخوشی ها چشم بسته
برا غصه دلی آگاه داره
به هر دشت و دمن خونده فراغی
به لب هاش غزلی جانکاه داره 
 
گمونم دل زلیخایی کشیده 
که دائم سر میون چاه داره
نگارش دیگه بی نام و نشونه
که یکسر حوس بیراه داره
 
به دنبالش جلو چشم رقیبون
سر جنگ با قشون شاه داره
دوچشمونش به راه قاصدک هاست
هوای دلبر دلخواه داره
 
 
سلام
+ به جز CBC، ساعت 10 شروع بد بختی امروز من بود. اول که اسکن گرفتن. سونوگرافی یک عدد نیز! بعد عصرش هم گشنه و تشنه رفتم برا IT مجدد و بیوپسی توامان! نابود شدم رفت. :( 
+ تا شب هم یه کله رو کمر دراز کشیده بودم و کمرم خشک شد دیگه. حالا درد بعد از رفتن اثر بی حسی هم به کنار! 
+ حالم از رزیدنت های مغروری که رفتارشون اینقد متکبرانه است بهم میخوره! خو لامذهب تو داری رو من باد میگیری... اقلا مثه آدم حرف بزن. نه اینکه جواب سوالم رو جوری بدی که انگار من مثه خودت خر
متن آهنگ مگه واسه تو فرقی داره مهدی جهانیدلخوشی من توبودی که رفتی خواب میبینم هی به خونه برگشتیبد جا ولم کردی تو این همه سختی کی از حال من خبر دارهدنیا شده تیره انگار دیگه دیره تصمیم تو گرفتی که خبری نی دیگهخیلی وقته دلم از زندگی سیره کی از حال من خبر دارهکی از حال من خبر داره کی از حال من خبر داره مگه واسه تو فرقیم داره
ادامه مطلب
دل‌گیریِ امروز و امشب خیلی عجیب بود. از تو دماغ داشت بیرون می‌زد انگار. مثل امیرِ وضعیت سفید که چشماش رو برق زده و بسته و زیر اون باند بی تاب‌ه.
مطلقِ تنهایی. دل گرفتگی. خستگی. اضطراب. منفی نگری. رویا پردازی. کاغذرنگی ها رو تیکه پاره کردن. دونه دونه به هم وصل کردن. حوصله سر رفتن و ولش کن گفتن، ناخن های رنگ و رو رفته. کوتاه. بد فرم. اصطراب دانشگاه و درس ها. همه چیز روی هم.
 
+ آینده قشنگه.
++ می‌خوام مغزمو خاموش روشن و ریست کنم.
+++ این دختره خیلی پول پر
آیسون – پاره پاره
دانلود آهنگ آیسون به نام پاره پاره
Aysun – Parə Parə

 
 
دانلودآهنگ آیسون به نام پاره پاره
****    ****     ****
دانلود جدیدترین آهنگ های فارسی و ترکی
آهنگ آیسون به نام پاره پاره
****    ****     ****
متن آهنگ پاره پاره از آیسون
اُ سن ووران یاره منی اتدی پاره پاره منی سوگی بیرینی دلی الییب گوسترین ایشاره منی
اُ سن ووران یاره منی اتدی پاره پاره منی سوگی بیرینی دلی الییب گوسترین ایشاره منی
**** 
بیز اله بیر عشق یاشادیخ ناغیل لار دا دا او
می گویند خاک غم را سرد میکند... خاک سردی می آورد.اما مگر خاک ایران خاک است که خاصیت سرد کنندگی داشته باشد؟؟؟خاک ما ترکیبی است از خون و پاره های جگر داغداران پوشیده بر زخم های اندرون.با پاره های جگر مردم سرزمینم سرد شوم یا بر زخم های دل رهبرم آرام گیرم؟اصلا چرا باید سرد شوم؟ چرا نباید اشک بریزم؟ چرا. نباید از بار این درد سنگین بمیرم؟بر زخم هایم مباد که پینه ببندد.بر خون دلم مباد که د´لمه بزند.زخم هایم باید همیشه تازه بماند و خونم ابد در جریان... ت
کتاب خرخروی عرعرو هم پاره شد... توسط علی... اونم ساعت یک نصفه شب...
درحالی که پسرک کتاب رو آورده بود توی رختخواب تا براش بخونم، یهو به سرش زد که ببینه چطور میشه اگه این طرف صفحه رو بگیره بکشه و به اونور صفحه نزدیکش کنه!! که ناگهان برگه ی کتاب پاره شد. و علی با تعجب نگاهش کرد.
 گفتم پسرم! کتابت رو پاره نکن، خراب میشه ها!!! نگاهی به من کرد و بعد انگار که یهو یه چیزی یادش اومده باشه، زد زیر گریه!! حدود دودقیقه گریه کرد، بعد دوباره کتاب رو برداشت و صفحه ی بع
مخروط یکی از گونه‌های هرم است که قاعدهٔ آن دایره است.
یک مخروط یک شکل هندسی سه‌بُعدی است که از پایهٔ تختش (سطح مقطع مخروط) به آرامی یا به سرعت (به سطح قاعده و ارتفاع بستگی دارد) تا راس باریک می‌شود.
 
                                    
                                                             
 
بخش های مخروطی نام اشکالی است که ابتدا باید چند تعریف زیر را یاد گرفت :
صفحه مخروطی : دو پاره خط قاطع در فضا را در نظر بگیرید . حال اگر یک پاره خط از آن دو حول پاره خ
 
 
همچنان حال و حوصله ی درست و درمان ندارم . دیروز رفتم استخر . کمرم از درد زیاد کاملا تا شده بود . دوللا دوللا راه می رفتم . وقتی از  دستم چیزی می افتاد روی زمین نمی توانستم خم شوم و بردارمش . هنوز هم همین طورم . دست به هر درمان طبی و گیاهی زدم . کف استخر هم که مثل درخت بی بادام راه رفتم و هی خوردم به لنگ و پاچه ی تتو شده ی زن ها . ناگفته نماند هیچ کدام از تتوها را نپسندیدم . برای تتو قسمت مورد علاقه ی خودم را بر کنج خاصی از تن دارم ، هم چنین نقش و ایده
بسم الله الرحمن الرحیمهدیه های شعبانیه (16گاهی وقت‌ها بعضی از آدم‌ها را باید به شیوه‌ای خاص آگاه کرد. اپاره آجرروزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران‌قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می‌گذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد.
مرد پایش را روی ترمز گذاشت، سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سخ
آدمها هر روز خنجر تیز تری را در قلبم فرو میکنند...هر روز فریبی تازه...دسیسه ای نو...هر روز با سلاح جدیدی احساساتم را نشانه میگیرند...و من تکه تکه و پر از درد...پر از خون...و با کوهی از اندوه،آهسته و به سختی مثل پیرمردی که کوله بار سنگینی را بر پشتش گذاشته باشند خودم را جلو میکشم و پیش میبرم...من میان اشک هایی که میریزم ته ته ته قلبم به وجود خدایی که هر چند از دور اما هوایم را دارد اعتقاد دارم...من دلم،کمرم،وجودم شکسته اما هنوز ایمان دارم خدا یک روزی انت
وقتی می‌آیی به استقبالت می‌رسیم، تو دلبرانه رد می‌شوی و من مودبانه خم شوم، از شرم نگاهم تاب بالا آمدن از پاهایم را نداردکاش کارنامه‌ام انقدر سیاه نبود...ولی چه کنم با این دل که دیگر طاقت دوری از تو را ندارد، مخصوصا حالا که هستی و من هنوز جوانم...با خودم می‌گویم شاید به دردت خوردم آقا، ولی این عمل یارای نزدیکی به تو را ازم می‌گیرد...اما تو صدایم می‌کنی، آه که چقدر صدایت گرم است؛ نزدیک‌تر بیا پسرم!...در تلگرام ما را دنبال کنید:قلب سلیم
بچه‌ها را سپردم به مادرم و آمده‌ام به کتابخانه نزدیک منزل. وقتی بچه داشته باشی آن هم دو تا، همه زندگی‌ات خلاصه می‌شود در بچه‌داری. تقریبا به هیچ کار دیگری نمی‌رسی و همه‌ی آن کارهای دیگر که قبلاً آزادانه انجامش می‌دادی تبدیل می‌شود به یک رویا. رویای خواندن یک صفحه از کتابی که خوشدلانه خریده‌ای تا وسط رسیدگی به بچه‌ها بخوانی. کار بچه‌ها تمام وقت است و اگر ساعتی آسوده‌ات بگذارند باید بخوابی! خواب که اگر پاره پاره به بدنت نرسانی از هم می
برای دانلود آهنگ کلیک کنید
آیسون پاره پاره
دانلود آهنگ ترکی آیسون به نام پاره پاره
Aysun – Parə Parə
دانلود آهنگ ترکی آیسون به نام پاره پاره
دانلود آهنگ با دو کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰
متن آهنگ ترکی آیسون به نام پاره پاره

.:( دانلود تمامی آهنگ های کنعان مهراب زاده ):.

کانال تلگرامی مشگین موزیک
https://t.me/meshginmusic
دانلود آهنگ جدید تورکی از سایت مشگین موزیک

.:( صفحه اصلی سایت ):.
برای دانلود آهنگ کلیک کنید
+ خب بلاخره چشممون به جمال کمد و تخت نی‌نی روشن شد، تو این هفته ان شالله وسایلشو میچینم و میرم سراغ تزیینات! کلی ذوق دارم واسه این قسمتش :) البته چون خونه از خودمون نیست یکم دستم بسته است برای میخ زدن و طرحای دیوار... ولی خب سعی می‌کنم قشنگترین کار رو با کمترین تلفات درست کنم. ایده هاتونم پذیراییم :)
غیر از طرحای نمدی، اینارم دوست داشتم: عکس ۱ / عکس ۲ / عکس ۳/ عکس ۴
+ تا الان بدن‌درد و اینا نداشتم ولی انگار تازه داره شروع میشه. یه هفته است پهلو و
انگار کن که شب، در ظلمت دریا، در میانه آب، تخته پاره‌ایست بر موج.
کجاست و به کجا می‌رود؟ نمی‌‌داند. 
ایستادن و ماندن و فهمیدن هم نمی‌تواند که توان و اختیار ندارد. که بی‌معنی است در آب یک جا ماندن، که می‌برد تو را به هر کجا که خواهد...
آن تخته پاره، منم. گیج و گنگ و منگ. پریشان و گم‌شده و غرق.
نه به این سویم نه به آن سو. و نه توان ماندن دارم در میان این دو سو.
طوفان است و گرداب و شب و وحشت.
خورشید را در کجا جست‌وجو کنم؟
این شب چرا سحر نمی‌شود؟
امروز رفتم فیزیوتراپی 
بعدش خوب بود تا اینکه عصر رفتم بیرون 
برگشتم خونه درد داشتم تو کمرم. .الان که دوازده شب هست. هم درد رو دارم . 
فکر میکنم . بتونم فردا صبح زود بیدار بشم . اگر بتونم زود بخوابم. 
اگر نه . که مثله بقیه روزها ساعت دوازده ظهر بیدار میشم. و باز یه روز دیگه رو از دست میدم . 
:( فردا عصر هم باید برم باز فیزیوتراپی... 
کاش کس دیگری میشدم ... بهتر قوی تر
 
 
خدایا خدایا پس تو کجایی ؟من کجای کار اشتباه کردم که دستانت را از من دریغ کردی ؟خدایا من کجای کار اشتباه کردم که دیگر تو را در قلبم احساس نمیکنم ؟خدایا من کجای کار اشتباه کردم که دیگر "الا بذکر الله تطمئن القلوب" هم به دلم آرامش نمی دهد؟خدایا من کجای کار اشتباه کردم که مسحق چنین مجازاتی شدم؟هر چه بیشتر نشانی تو را می جویم کمتر به مقصد می رسم و گم می شومدر خلوت من هیچ کس نیست .........خدایا آرام کن این دریای طوفانی دلم راقایقم دارد غرق می شود ،آخر
یه  پرنده دوست دارهآسمون  آبی باشهروزای خوب خداصاف و آفتابی باشه
 یه  پرنده دوست دارهخوب و مهربون  باشهشب پیش ستاره هاروز تو آسمون  باشه
یه  پرنده دوست دارهتو دلا غم نباشهلبا پرخنده باشهدرد و ماتم نباشه
 یه  پرنده دوست دارهرو  زمین جنگ نباشههمه دل ها شاد باشنهیچ دلی تنگ نباشه
یه  پرنده دوست دارهقفسش باز بمونهاز قفس فرار کنهراحت آواز بخونه
پ میگه سین ایدز داره
وقتی ب این فکرمیکنم که ایدزگرفته جیگرم حال میادولی ازاونورم
دلم میگیره ک کلی دختروبدبخت کرده 
اون سری سین پیداش شده بود با ی خط جدیدبعد شماره جدید میم رودادم 
گفتم بیابرو عشقت منتظرته،هرچی باشه تو عشقشی و شوهرش هنوعشقش
نیس از پ پرسیدم ک شمارشو سیوداره؟ گف اره ،گفتم پیام دادبش؟ 
گف اره طبق معمول پ گف پیله نکن ک دیگه جزییاتو نمیگم
یجا سین چت میکرده با رفیقش و میگفته ک اره رفته بودن پیش ی پولی،
وسط کار ک ا ن د و م پاره میشه و
با شروع کرونا، اعلام شد که آزمون تخصص ما هم از ۱۵ اسفند به ۴ اردیبهشت جابه‌جا شده. خوشبینانه میتونست یه فرصت تازه برای یه مرور دیگه و کم کردن استرس باشه اما انگار حق با بچه‌ها بود که از همون اول تو سروکله خودشون زدن. ماها هرکدوم یا سرکار پاره وقتیم یا کشیک یا یه تایم مرخصی چند ماهه گرفتیم و درس خوندیم تا بالاخره برسیم به اسفند که خب ... بگذریم هرچی بیشتر ازش بگم داغونتر میشم. فشار روحی و استرس توی این چند ماه، کم بود که کرونا هم اضافه شد. کم و ب
رسیدم به آهنگ ستاره حامی 
خیلی وصف حال ماست!
 
تو با این لب های بسته
تو با این دل شکسته
تو با این بغض قدیمی 
که پر و بالتو بسته
چرا می خندی ستاره چرا می خندی ستاره
تو با این سینه ی داغون 
تو با این فال پریشون
تو با این زخمای رنگی
توی این شام غریبون
چرا می خندی ستاره چرا می خندی ستاره
از نگاه این شب خیس 
دل چرا نمی کنی تو
تن چرا به این سیاهی
بی گلایه می زنی تو
دل چرا نمی کنی تو
از نگاه این شب خیس
بی گلایه جون سپردن 
آخه اسمش زندگی نیست
این شب خسته و تا
تازگیا دچار یه بیماریِ حادِ مغزی شدم... یه صداهایی تو سرم میاد
مثلا سر صبح پا میشم نماز بخونم، درحالیکه پلکهام هر کدوم یه من وزن پیدا کردن و از هم باز نمیشن و میرم سمت روشویی تا وضو بگیرم، یه موسیقی جلف مدام توی مغزم پلی میشه و یه بچه میخونه: "دکتر بُنم، یه پاستیل... خواستنی ام به چند دلیل!..." 
به همین سوی چراغ عین هر روز صبح، سر وضوم میخونه، سر نمازم میخونه، میام بخوابم باز میخونه! بچه یه دقیقه خفه شو بذار نمازمو بزنم به کمرم!
آخه چی از جون ما میخو
حمیدرضا سرما خورده از دایانا گرفته. یک وجب بچه چنان ویروسی داشت که همه رو سرماخورده کرد.
دوتا سرفه تو صوزت من کرده بود گلو درد شده بودم..
امشب من و حمید جدا از هم میخوابیم بدون حمید خوابم نمیبره. عادت کردم شبا بغلم کنه. هرشب وقتی میخوام بخوابم چه باهم یخوابیم چه من بعد از یکی دوساعت بیام رو تخت که حمید خواب باشه، برمیگرده سمتم دستشو میندازه دورم پاشو هم میندازه دور کمرم. امشب چون سرماخورده و نزدیک کنکور منه گفت پیش هم نباشیم تا من حالم بهتر بشه
به نام او...
اول اینکه عمه رو هر کاری هم ک بکنه باز عمه هست و خاله اگه بدترین خاله هم باشه؛خاله هست!!
باز اومدم اینجا و دلم برای خاله تنگ شده... این حس همین جا بماند بین خودمان!
دوم اینکه عروس شدن و ازدواج کردن سخت است و تمام!
سوم هم اینکه عصب سیاتیک کمرم تحت فشاره چند روزی و به پای راستم تیر میکشه.با این حال امروز بیش از حد توانم رقصیدم که دختر عمه ام ناراحت نشه!و البته تلاش برای بودن دختردایی خوب!
حس چهارم هم دلتنگی و دیدن عکس های قدیمی!
حس پنجم هم ک
جواب:
معتقدم که ریشه همه اختلافها, به مبحث اصول عقاید باز میگردد!
اینکه می بینی طرف همواره دغدغه مالی داره یا نگران اینه که:
"آینده شغلم چی میشه" یا ...
, اینا بیش از اونی که در دنیای خارج معنی داشته باشه, برمیگرده به نوع نگاهش به هستی!
حالا هرچیم بگه:
"باعسل عسل دهن شیرین نمی شه!"
یا بگه:
"خدا که از آسمون نون نمی اندازه! میاندازه؟"
من با دیدن این آدما یاد داستان پیرمرد و پزشک می افتم که:
پیر مرده رف دکتر و گف آقای دکتر کمرم درد می کنه.
دکتر براش عکس و آز
وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ
و اگر می‌خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا می‌بردیم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گ
مانند دماوندایستاده ای، محکم و استوار..خاموش...اما هنوز آتشفشانایستاده ای و نظاره میکنی تنهایی ما راهفت سین بی سردار ما راسید مدافعان حرمکجای زینبیه ایستاده ای؟مدفون آرام شبانهکجای فاطمیه گریه می کنی؟پاره پاره تن، خونین بدن، روضه خوان دست و انگشترکجای حسینیه سینه میزنی؟دلیل تازه تر انتظاربه ما بگوکجای مهدیه ایستاده ایم؟چقدر فاصله داریم تا رجعتت؟
شاید باورتون نشه ولی از آخرین پستی که منتشر کردم ... یعنی اسفند ۹۸ تا حالا یه جورایی مشغول دیدن این انیمه بودم ... حالا به صورت پاره وقت :)) ...
سوالی که اینجا پیش میاد اینه که :‌ « مگه میشه آدم حدود ۴ ماه مشغول دیدن یه انیمه باشه؟ » ... در پاسخ باید بگم که: « بله، چرا که نه؟ » ... انیمه وان‌پیس - one piece از اون دست انیمه هاست که با داستان فوق‌العادش شما رو میخکوب می‌کنه ... این انیمه تا حدود دو دهه هست که ادامه داره و امروز به قسمت ۸۹۰ ام خودش رسید. این داستا
شاید باورتون نشه ولی از آخرین پستی که منتشر کردم ... یعنی اسفند ۹۸ تا حالا یه جورایی مشغول دیدن این انیمه بودم ... حالا به صورت پاره وقت :)) ...
سوالی که اینجا پیش میاد اینه که :‌ « مگه میشه آدم حدود ۴ ماه مشغول دیدن یه انیمه باشه؟ » ... در پاسخ باید بگم که: « بله، چرا که نه؟ » ... انیمه وان‌پیس - one piece از اون دست انیمه هاست که با داستان فوق‌العادش شما رو میخکوب می‌کنه ... این انیمه تا حدود دو دهه هست که ادامه داره و امروز به قسمت ۸۹۰ ام خودش رسید. این داستا
گاهی نمیدونم از بارون خوشحال باشم یا نه!
هوای رشت دوسه روزه که خیلی قاطی کرده و اعصابمون رو با بارون های وقت و بی وقتش خورد!
البته خوب همیشه که قاطی داره! اما این چند روزه احساس می کنم تو روند زندگیم داره تاثیر منفی میذاره!
نمی دونم عاشق بارون باشم یا متنفر ازش!
دو سه روزه راهه 15 دقیقه ای رو به خاطر بارون حتی 1 ساعت هم طول میکشه برسم و شهر پر شده از دود و بوق ماشین و آدم های فراری از بارون! خداروشکر مسافر الان پیدا نمیشه وگرنه من می رفتم خودم رو تی
دارم میترسم ... 
داره میترسونتم ... این زندگی ... ادماش ... رابطه هاش .. عشق و نفرتاش ... 
این بی اعتمادیاش داره میترسونتم ... 
سرد شدنایه یهوییش داره میترسونتم
دل بستنا و دل کندناش ... نادیده گرفتنا و نادیده گرفته شدناش داره میترسونتم 
دارم میترسم ...
میترسمو ...
هییییییییس یادت نره تو حق اعتراض نداری
سلام خدمت گل زیبایی ها 
تو شهر ما چند روزه هوا خیلی خوب شده واسه همون گل و گیاهام رو گذاشتم تو بالکن . 
امروز صبح رفتم ببینم دیدم بعله یک موسی کو نقی ( قمری ) (یا کریم ) روی سرخس بیچاره من لونه کرده و شاخه و برگاش رو شکونده.  اومدم لونش رو خراب کردم . بعد یک ساعات دیدم باز داره همونجا لونه می سازه . اومدن دور گلم رو پلاستیک کشیدم . دیدم با نوکش پلاستیک رو پاره کرده دو باره داره لونه می سازه . والا پرنده به این پر رویی ندیدم . فکر کنم اجاره خونه های جدید
حضرت زهرا علیها السلام پاره تن، روح و قلب پیامبر صلی الله علیه و آله
ابن صباغ مالکی از علمای اهل تسنن روایت کرده است:
وروی عن مجاهد قال : خرج النبیّ صلى الله علیه و آله وهو آخذ بید فاطمة فقال : من عرف هذه فقد عرفها ، ومن لم یعرفها فهی فاطمة بنت محمّد ، وهی بضعة منّی ، وهی قلبی وروحی الّتی بین جنبیَّ ، فمن آذاها فقد آذانی ، ومن آذانی فقد آذى اللّه .
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله دستان حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را گرفت و فرمود: هر کس او را نمی
بشدت کلافه ام . عصبیم و کلی نگران آینده ام .. اینکه حس میکنم زندگیم خیلی عقبه. خدا و دنیا خیلی خوشیا را به ما بدهکارن. از دنیا سیرماینکه خدا عدالت را توی زندگیا رعایت نکرده.. نمیگم زندگی من بدترینه.. مسلما بدتر از منم وجود داره ولی اینهمه نداشته توی زندگی کلافه ام کرده. دلخوشی ای نیس که بهش چنگ بزنماینکه کسی دیگه توی زندگی نیس که درکمون کنهاینکه ۲ تا تاندون دست ب پاره شده و راه علاجی نیس جز تحمل درد و کار نکردن باهاشاینکه وقت آزاد توی زندگیم خیلی
بعضی ادم ها تصمیم نهایی شان این می شود که در شهرهای مختلفی زندگی کنند. همین ادم ها درهمین مختصات زمانی، خواستند که تکه های قلب شان را در شهر های مختلف جا بگذارند. یعنی تصمیم گرفتند بمب ساعتی را در قلبشان کار بگذارند تا با اشک ها منفجر شود. بعضی وقت ها هم دلشان را بادوستی راهی دیار غربت می کنند بعد حتی دنبال تکه های گمشده در بلاد کفر هم می گردند!
ادمیزاد موجود عجیبی است! از همه عجایب ادمیزاد عجیبـتر روحیات یک "زن" است.
***
*تکه پاره های قلبم را خودت
از درون شما را گرم می‌کنند...
اما در عین حال
شما را پاره‌پاره می‌کنند!
کافکا در کرانه
#هاروکی_موراکامی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
خب یکی بیاد حالی صبا کنه که مهدی درگیری‌های خیلی بزرگتری از خدافظیتون داره. قرار نیست مث دخترای دبیرستانی استوری بذاره، قرار نیست مث تو پست بذاره و قرار نیست مث خود هشت ماه پیشش غم‌زده بشه.
توام چند هفته‌ی اول اینجوری‌ای. بعدش اشکات بند میان و به زندگی ادامه میدی و این بازه رو به عنوان قشنگ‌ترین و دردناک‌ترین روزای زندگیت تو دانشگاه به یاد میاری. قرار نیست تا ابد به دستاش فک کنی.
یه لطفی هم بکن صبا. فکرای مریض درمورد مثلث زهرماری قبلی نکن.
رمان خانزاده دلربا یک رمان عاشقانه بسیار زیبا میباشد که هرشب در کانال تلگرام منتشر میشود. اسم نویسنده رمان خانزاده دلربا مشخص نیست. شما میتوانید جهت دانلود رمان خانزاده دلربا با لینک مستقیم و فرمت pdf رایگان بدون سانسور از مجله اینترنتی هیلتن اقدام کنید.
 
خلاصه و دانلود رمان خانزاده دلربا
خلاصه ای از رمان خانزاده دلربا منتشر نشده است.
 
بخش هایی از متن رمان خانزاده دلربا
دستامو از سقف بسته و مثل یک شیء بی ارزش ارزیابیم میکنه یه شلاق تو دستش
رمان خانزاده دلربا یک رمان عاشقانه بسیار زیبا میباشد که هرشب در کانال تلگرام منتشر میشود. اسم نویسنده رمان خانزاده دلربا مشخص نیست. شما میتوانید جهت دانلود رمان خانزاده دلربا با لینک مستقیم و فرمت pdf رایگان بدون سانسور از مجله اینترنتی هیلتن اقدام کنید.
 
خلاصه و دانلود رمان خانزاده دلربا
خلاصه ای از رمان خانزاده دلربا منتشر نشده است.
 
بخش هایی از متن رمان خانزاده دلربا
دستامو از سقف بسته و مثل یک شیء بی ارزش ارزیابیم میکنه یه شلاق تو دستش
بسم رب الشهدا  حجت خدا... بعد از تمام شدن عملیات که فهمیدیم محسن اسیر شده یکی از بچه های حیدریون آمد و فیلم لحظه اسارت رو بهم نشون داد که تیر به پهلوء محسن خورده بود و نشوندنش عقب تویوتا و میزدنش لباش از تشنگی خشک خشک بود. یکی از داعشی ها آمد و گفت فردا از همین شبکه ویژه برنامه ای داریم. فردا دوباره به آن شبکه مراجعه کردم محسن را دیدم که دارند شکنجه میدن، روی زخمش مرهم گذاشته بودن و به شهر القائم برده بودن چند بار با طناب از گردن آویزانش کردن صدا
یک ماه دووم آوردم. آفرین به من.
فضای خالی دلتنگی داره؟ انگار داره.
خوشحالم و زندگی با وجود تمام به‌گایی‌ها روی خوشش رو داره نشون میده. امتحان و کوییز و تکلیف داره از روم رد میشه ولی خوبم. خوبم. واقعا. درکم از زندگی تغییر کرده یه ذره. رنگا رو سردتر می‌بینم. بوهای خوش به جای لذت‌بخش بودن بینی‌ام رو میسوزونن. در کل حس میکنم که همه دارن ادا درمیارن و کسی خود واقعیش نیست.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها